داستان کسب و کار شما

داستان رستوران زنجیره ای پدر خوب

رستوران پدر خوب

پشتکار خیلی مهمه و بیشتر از اون هدفی که میخوای دنبال کنی ، من هدفمو پیدا کردم هدفی که الان حتی بهتر از غول فست فود جهان در دل مردم جا گرفته
من شهرام فخار با سنی کمتر از 40 سال صاحب بهترین رستوران های زنجیره ای ایران هستم رستوران های زنجیره ای که در مدت کمی بعد از افتتاح به خوبی جایش را  در دل مردم باز کرده  با این ابتکار که فست فود های مضر و چرب را به غذای کم ضرر تبدیل کنم با این تفکر رستوران پدر خوب افتتاح شد.

ما را تا پایان این داستان جذاب همراهی کنید.

از کفش کتانی تا بزرگترین رستوران زنجیره ای ایران

از همون کوچیکی دوست داشتم دستم تو جیب خودم باشه و خودم کسب درآمد کنم ، مستقل شدن آرزوم بود. اولین درآمدی که کسب کردم از فروش کتونی های کهنه ام بود!
شاید خنده دار باشه ولی من با فروش کفش های کهنه ام تونستم یه کفش نو بخرم!
در همون نوجوانی بدون اطلاع پدر و مادرم درتیم پرسپولیس بازی میکردم . یک روز که مسابقه مهمی داشتیم چون پول نداشتم دستکش دروازه بانی بخرم با دوستم به پارک رفتم و بلال فروختیم. ولی اون روز نتونستم با پولی که درآوردم دستکش بخرم ولی تجربه بزرگی برام بود.

عاشق مواد غذایی

از بچگی عاشق کار مواد غذایی بودم واز همون 16 سالگی وقتی پول خیلی کمی از فوتبال درآوردم با چند نفر از دوستام یک مغازه ساندویچی باز کردم ، ولی بی تجربه و خام بودیم ، نتونستیم از پس کار بر بیایم و بعد از چند وقت مغازه رو جم کردیم.
کارهار مختلفی انجام دادم از جمله کار تلویزیونی ، خبر نگاری و ….ولی این ها اون چیزی نبود که من دنبالش بودم  ، از انجام این کارها هم منصرف شدم. روزها با تجربه های مختلف گذشت ولی دیگه زمان این بود که تصمیمی جدی برای آیندام بگیرم (در کار از چیزی نمیترسم و با اراده و توکل به خدا به هرچی خواستم رسیدم)
با شخصی به نام آقای زارع آشنا شدم که یک ششم مرغ و جوجه ایران را تامین میکنه اون کسی بود که به من در رسیدن به جایگاهی که الان در اون هستم خیلی موثر بوده . اون زمان در سیستم اون مشغول به کار شدم و نزدیک به 11 سال اونجا فعالیت داشتم و این اولین و آخرین جایی بود که من برای کسی کار کردم.

ورشکست نشدم

با تجربه ای که تو مرغداری آقای زارع داشتم خودم مرغداری زدم
که یکسری مشکلاتی برام پیش آومد که شاید هر کس در اون موقعیت بود سکته می کرد.یک شب حدودا در عرض یک ساعت 38 هزار عدد مرغ از بین رفت!!!
در آن موقعیت من ورشکست نشدم و تونستم مدیرت بحران کنم و با فروش یک سری املاک و اون هم با قیمت پایین طی یک ماه از منجلابی که خیلیا ورشکستگی میدونن نجات پیدا کردم.

رستوران پدر خوب

افتتاح اولین رستوران پدر خوب

در سال 82 با افتتاح یک مغازه 24 متری دوباره به صنعت غذا ، کاری که بهش علاقه داشتم بازگشتم و با نام پدر خوانده به دنبال گرفتن مجوز رفتم ولی این اون اسمی نبود که بتونه برای من یک برند شخصی بسازه.

یک سال دوندگی کردم تا بتونم این اسمو ثبت کنم ولی نشد که نشد که نشد!

اون قدر خسته شده بودم که اصلا به فکر اجاره دادن مغازم افتادم ، ولی یه یک باره یه نام خوب و به یاد موندی به ذهنم خطور کرد پدر خوب بله این اون اسمی بود که الان در هر استان از ایران به عنوان یه برند خوب بر سرزبون هاست.

مبتکر غذای بدون روغن

در حال حاضر 1500 نفر در شعبات رستوران پدر خوب به طور مستقیم کار می کنند و به طور غیر مستقیم هم 12000 نفر در سیستم من مشغول کار هستند و همچنان 466 نفر در ایران و خارج از ایران تمایل دارن با ما همکاری کنند.

دو موضوع باعث شد که مبتکر غذای ایرانی بشم اول بیماری پدرم که بهش اشاره کردم و دوم مربوط به یک خاطرست …

یک روز با یکی از دوستانم به رستوران رفتیم و اونجا شاهد بحث پدر و دختری بودم که پدر به اون اجازه نمیداد اونجا غذا بخوره و از ناسالم بودن غذاها برای دخترش میگفت! با دیدن این صحنه متاسف شدم به خودم گفتم باید غذایی تحویل مردم بدم که به دختر خودم هم بدون نگرانی اونو بدم و اگر غذای درست کنم که راضی نباشم دختر هم از اون بخوره پس هیچگاه نباید انتظار رضایت از مردم داشته باشم.

این داستان به نقل از سایت پدر خوب می باشد.